جدول جو
جدول جو

معنی لگدمال کردن - جستجوی لغت در جدول جو

لگدمال کردن(سَ دَ دَ اَ تَ)
در زیر پای سپردن. پی سپر کردن. پای خست کردن. پیخسته کردن. دوس. پیخستن
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

(سَ دَ غَ زَ دَ)
پی سپر کردن. پیخستن. لگدکوب کردن. در زیر پای سپردن
لغت نامه دهخدا
(سِ پَ تَ)
مالیدن گل. مالیدن گل به ظرف تا شوخ آن برطرف شود، مالیدن گل به در و دیوار، مجازاً پوشاندن امری را
لغت نامه دهخدا
(سَ دَ دَنْ مَ دَ)
پی سپر شدن
لغت نامه دهخدا
لگد زدن لگد کردن کوب کردن: از همان دقیقه تصمیم گرفتم که این تکبر و غرور را زیر پا لگد مال کنم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از لگد مالی کردن
تصویر لگد مالی کردن
لگد کوب کردن پی سپر کردن
فرهنگ لغت هوشیار